تولدت مبارک نفسم!
سلام عزیزم، سلام گلم، سلام امیرمحمدم
تولدت مبارک خاله!
اصلا باورم نمی شه یک سال از اون روز قشنگی که خدا تو را به ما داد می گذره! چقدر زود گذشت! چقدر زود مرد شدی!
یادمه ماه های اول زندگیت همه اش نگران بودم که نکنه کم دیدن من باعث شه با من غریبی کنی، نکنه بغلم نیای! نکنه وقتی میخوام بخورمت گریه کنی! ولی دیشب که با دیدن مهمونا خودتو تو بغلم قایم می کردی و دستمو می کشیدی که بلندت کنم به خودم می خندیدم!
اون روزا همه اش می گفتم نکنه عمه مریمت را بیشتر از من دوست داشته باشی، اما دیروز که خودتو از بغل عمه مریم به سمتم می کشیدی و یا دست هامو می کشیدی که با هم راه بریم دلم واسه عمه مریم سوخت!
خوشحالم که خودتم می دونی چقدر دوستت دارم. می خوام بدونی که هفته هایی که نمیام خونه، از همه بیشتر دلم واسه تو تنگ می شه، به این فکر می کنم که تا وقتی دوباره ببینمت چه کارهایی جدیدی یاد گرفتی. چقددر قد کشیدی؟ چندتا کلمه ی جدید یاد گرفتی؟
نفس خاله، گل قشنگم، امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی.