امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

امیرمحمد امیر قلب بابا و مامان

2سال و 2 ماه و 2 روز!

1393/9/15 19:45
نویسنده : مامان الهه
1,243 بازدید
اشتراک گذاری

  cute cats divider

 

 کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم

او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم...

او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم...

او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند...

او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند...

و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!

 

 من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم.

 

stars

2سال و 2 ماه و 2 روزه که خداوند ما را لایق پدر و مادر شدن دونسته و یک فرشته بهمون هدیه داده.

انشالله همیشه شاد و سلامت و موفق باشی پسرم.

محبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبت

پسرکم مثل برق و باد این دو سال و دو ماه و دو روز گذشت. چقدر زود گذشت؛ انگار همین دیرور بود که واسه اولین بار تو بغل گرفتمت. خدایا بابت تک تک ثانیه های این مدت ازت ممنونم.

راضی

اول يه چند تا عكس بزارم البته ببخشيد در هم برهم شده چون خيلي وقته عكس نذاشتم.

امير محمد در حال سرسره بازي با پشتي هاي تو خونه

امير محمد در حال كتاب خوندن

امير محمد در حال طبل زدن

امير محمد در پارك ملت مشهد

امير محمد در پارك آزادي شيراز

امير محمد در مشهد صحن جامع رضوي

 

امير محمد و داداش متين

 

پسرک 26 ماهه من حسابی شیطون و وروجک و شیرین زبون شدي، يه وقت هايي تو اوج عصبانيت و كلافگي از دست شيطوني هات، يه چيزهايي ميگي كه آدم از خنده منفجر ميشه.

چند شب پيش موقع خواب بهونه خونه باباجون را گرفته بودي و همش ميگفتي ميخوام برم خونه بابا جون و مامان جون بخوابم ميخوام برم سرجاي باباجون بخوابم.يك ساعت تمام گريه ميكردي و نق ميزدي تا بالاخره خواب رفتي.

هر وقت با خاله فرشته تلفني حرف ميزني بهش ميگي خاله برام جايزه بخر. ايندفعه سفارش ميدادي: خاله ماشين بزرگ بخر، درش باز بشه، چراغ داشته باشه، آهنگ هم بزنه. طفلك خاله فرشته هردفعه مياد اينجا يا ما ميريم شيراز واسه شما يه چيزي ميخره ولي باز شما طلبكارش هستي.بغل

با تلفن يا موبايل كه حرف ميزني حتما بايد راه بري. (مثل خودمي ماماني)چشمک

عاشق باروني وقتي بارون مياد همش ميگي بريم تو بارون. دو هفته پيش كه بارون ميومد اينقدر اصرار كردي كه بالاخره بردمت تو حياط زير بارون. خيلي خوشت اومده بود.

عاشق كارتون باب اسفنجي هستي. واسه همين مامان جون واست يه كيف باب اسفنجي خريده كه ميندازي روي دوشت و ميگي مامان خداحافظ، من رفتم مدرسهخندونک

 

بوسمحبتبوسمحبتبوسمحبت

 

مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان خداوند برای من بود. تواین مسیر گاهی ناشکری کردم وهر از گاه شکری.

خداوند ، کمکم کن که درادامه مسیر سربلند باشم.هم پیش تو وهم پیش زیباترین هدیه ای که به من بخشیدی.

 

 

پسندها (3)

نظرات (5)

خاله فرشته
16 آذر 93 21:23
مامان الهه باید از زبون خودش مینوشتی: خاله فرشته دوباره ماشین بخر... ماشین بزرگ بخر... درش باز بشه... چراغش باز بشه... صدا بده... خاله فرشته دوباره جایزه بخر!!! ای خاله فرشته فدات!! چشم این سری باید وام خرید خودرو بگیرم واسه تو!
مامان لیلا
30 آذر 93 14:59
عزیزم خدااااا,ماشاالله گل پسری واسه خودش مردی شده راست میگی الهه جون چقدر زود گذشت دو سال,باورم نمیشه خیییییلی دلمون برات تنگ شده الهه جون,پسر نازت رو ببووووووووس
مامان الهه
پاسخ
سلام ليلا جونم. منم خيلي دلم واسه شما تنگ شده. ممنونن كه بهمون سر زدي. دختر خوشگلت را از طرف من ببوس.
مامان 3جوجه طلایی
3 دی 93 17:47
هزار ماشاءالله چه شیطون و ناقلا . چقدر قشنگ کتاب نگاه می کنه من که هنوز نتونستم به بچه ها بدم یا حتی خودم بخونم چون جویده شدش را تحویل میگیرم. ممنون از رأی هاتون لطفتون .
مامان حديث
7 دی 93 0:03
سلام خاله جووووووووون من حديثم ميشه بهم تو جشنواره ي ني ني وبلاگ راي بدين؟ يه دنياممنون ميشم كد65 رو به1000891010 پيامك كنين اگه ميشه به آشناهاتونم بگين به مام سري بزنين منتظريم
امید های زندگی
18 دی 93 22:09
سلام وبتون عالیه خوشحال میشم به منم سر بزنید و با نظرات ارزشمندتون همراهیم کنید ممنونم. موفق و سلامت باشید انشاءالله.