23 ماهگيت مبارك شاهزاده كوچولو
امير محمدم
بيست و سومين ماهگرد زميني شدنت مبارك
پسرم ، امير محمدم ،خيلي اين روزها شيطون و البته با مزه شدي. يه كارهايي ميكني كه ميخوام بخورمت. مثلا تلفن زنگ ميزنه بدو ميري گوشي را برميداري و ميگي: الو ،سلام.
از روز اول شهريور يعني وقتي تقريبا 22 ماه و نيمه بودي با مي مي خداحافظي كردي. البته هنوز شبها كه وقتي كه خوابت مياد بهونه اش را ميگيري ولي بابا ابراهيم مهربون مثل هميشه خيلي بهمون كمك كرده و حسابي سرگرمت ميكنه تا يادت بره. براي خواب هم برات قصه ميگه تا بخوابي. مثلا قصه الاغ باهوش
پسرم خيلي مهربون و حساس هستي اگه كوچكترين ناراحتي تو چهره من ببيني يا مثلا عصباني بشم. ميگي: مامان بخند ، مامان بخند و تا واقعا نخندم دست از سرم برنميداري. الهي فداي دل مهربونت برم.
هر وقتي ميخوايم نماز بخونيم حتما بايد واسه شما هم مهر بزاريم تازه ياد گرفتي وقتي از سجده بلند ميشي مثل ما مهرت را ميگيري دست. آخه وروجك ما واسه اينكه تو مهرمون را برنداري اين كار را ميكنيم.
همچنان عاشق نقاشي كشيدن هستي و خودت واسه خودت شعر چشم چشم دو ابرو را ميخوني و نقاشي ميكشي.
هزار ماشالله حرف زدنت عاليه. همه چي ميگي. منو مامان الهه صدا ميزني و بابا را بابا اِباهيم (ابراهيم)
اگه ما بخواهيم بخوابيم و چشمامون را ببنديم مياي با انگشتات پلك چشممون را باز ميكني و ميگي: مامان خوابيدي؟ بيدار شو!
وقتي ميخوري زمين خودت ميگي : "افتادي زمين؟ مواظب باش!" اگه جاييت درد بگيره حتما ما بايد بوسش كنيم تا خوب بشه.
اداي گريه كردن، خنديدن، اخم كردن و تعجب را كردن را بلدي بيرون بياري.
اشكال دايره، مربع ، مثلث ، ستاره و ماه را ميشناسي و هرجا ببينيشون اسمشون را ميگي.
رنگها را ميشناسي ولي با اين وجود اغلب اوقات اول كه ازت ميبرسيم فلان چيز چه رنگيه ميگي آبي و بعد درستش را ميگي.
از برنامه هاي تلوزيون كليپهاي شبكه هدهد را خيلي دوست داري.
عشق اول و آخرت تو اين دنيا باباجونه. اصلا وقتي باباجون را مي بيني ديگه همه چيز و همه كس را فراموش ميكني. اتشالله تا هزار سال سايهشون بالا سرت باشه.
اعداد از يك تا 20 را بلدي. روزهاي هفته را هم بلدي. اسامي امامها را تا امام هشتم بلدي.
اينم امير محمد در خانه كودك
آرزو دارم
هـر روز برایت رویایــی باشد در دست
نه دوردسـت
عشقــی باشد در دل
نه در سـر
و دلیلــی باشد برای زندگــی
نه روزمره گــی....