امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

امیرمحمد امیر قلب بابا و مامان

پسرم

 ایت الکرسی

پسرم روشنی نور دو چشمان منی، دوستت دارم

بهترین هدیه ای از جانم یزدان منی، دوستت دارم

پسرم تاج سرم ای که تویی مونس تنهایی من

روح من جان من و شادی دوران منی؛ دوستت دارم

پسرم لحظه میلاد تو هرگز نرود از یادم

غنجه نورس من باغ و گلستان منی، دوستت دارم

پسرم تا که تو باشی دو جهان در نظرم فردوس است

عشق دیرین و من و نیمه پنهان منی، دوستت دارم

پسرم شادی تو موجب ارامش دنیای من است

شادمان زیست نما، جانی و جانان منی، دوستت دارم.

 

شاعر: محمد تقی گوهری

سال نو مبارك

سلام پسرم سلام امير محمدم 30 ماهگي ات مبارك آرام جان مادر. سومين بهار با هم بودنمان مبارك عزيزم .     پسركم، منو ببخش كه وقت ندارم زود به زود برات بنويسم، ولي سعي ميكنم كه هر چي ذهن ياري كنه برات بنويسم تا يه روز بخوني و از خوندن شون لبخند رو لبات بياد. اول از چيزهايي كه يادگرفتي بگم: الفباي انگليسي را از اول تا اخر بلدي، اعداد از يك تا بيست را هم كامل بلدي ، اشكال هندسي را و رنگ‌ها را هم بلدي. عاشق سي دي‌هاي صدآفرين هم فارسي و هم انگليسيشون هستي. سوره توحيد را هم بلدي. صلوات هم كه ميفرستي. چند تا شعر هم بلدي مثل: پاييزه و پاييزه، بهارم و بهارم...
13 فروردين 1394

نقاشي‌هاي اميرمحمد

     من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم                  پیدا نمیشدی تو،شاید که مرده بودم   سلام امير محمدم سلام شاهزاده كوچولوي من سلام گل پسر نقاش من    اين نقاشي‌ها را ديشب كشيدي. الهي فدات بشم عزيزم.    بابا ابراهيم (به قول خودت بابا اِباهيم)  مامان الهه  درخت  گل ماشين   پسرم: روزگارت بر مراد / روزهایت شاد شاد / آسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار / قلبت از هر غصه دور / بزم عشقت پر سرور بخت ...
29 دی 1393

نمونه‌ای از مکالمات تلفنی این روزهای من و امیرمحمد

من خطاب به مامان الهه: گوشی را بده امیرمحمد تا باهاش حرف بزنم. مامان الهه خطاب به امیرمحمد: امیر.. مامان بیا با خاله فرشته حرف بزن. صدای امیرمحمد از دور: با خاله فرشته حرف نمی‌زنم... بریم مامان‌جون باباجون. {بالاخره راضی می‌‌شه گوشی را بگیره.} امیرمحمد: سلام خاله فرشته. چی‌کار می‌کنی؟ (با ریتم تند) من: سلام امیرمحمدم... سلام عزیزم. خاله داره چایی می‌خوره. - چایی می‌خوری؟! - آره عزیزم... کجا می‌خوای بری؟ - مامان جون باباجون. - منم بیام؟ - تو نیا! - خاله فرشششششششششته...  منم بیام با هم بریم! - نه... با هم ... امیرمحمد و مامان الهه!&...
18 دی 1393

2سال و 2 ماه و 2 روز!

       کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم... او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم... او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند... او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند... و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!    من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم.   2سال و 2 ماه و 2 روزه که خداوند ما را لایق پدر و مادر شدن دونسته و یک فرشته بهمون هدیه داده. انشالله همیشه ...
15 آذر 1393

شيطنت هاي امير محمد 2 ساله!

اميرمحمدم توبزرگ میشوی وبزرگتر.... ومن هرروز دلتنگ روزهای کودکی ات میشوم روزهای نوزادی .روزهایی که به غیر از آغوش من ماْوایی نداشتی. دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت سپری شد. خیلی زود گذشت.روزی که خدا یک فرشته را به من هدیه داد تا زین پس نگهدار او باشم. امانتدار خدا هستم تا از تو پاسداری کنم. ازتو وزیباییهایت.  هرروز که میگذرد عشق من به تو صدچندان میشود دو سال و بیست وچهار روز از آمدنت میگذرد توبزرگ میشوی ومن هر روز که میگذرد در دریای عشق توکوچکتر میشوم.... و شاید همین روزها غرق شوم...........   سلام پسر...
30 مهر 1393

دومين سالگرد زميني شدنت مبارك شاهزاده كوچولو

  تولد، تولد، تولدت مبارک مبارک، مبارک، تولدت مبارک لبت شاد و دلت خوش، تو گل پرخنده باشی بیا شمعا رو فوت کن، که صد سال زنده باشی تولد، تولد، تولدت مبارک مبارک، مبارک، تولدت مبارک   پسر داشتن یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای پسرداشتن یعنی پیدا کردن تیرو کمان و تفنگ بادی گوشه گوشه خونه پسرداشتن یعنی گشتن تو این مغازه و اون مغازه دنبال لباس مرد عنکبوتی پسر یعنی کله گفتن و سر زدن به هم و گفتن آخ هم زمان پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک...
13 مهر 1393

مهارت های جدید امیرمحمد

سلام شیرین زبون! سلام وروجک! سلام امیرمحمد گلم.  حدود بیست روز تا تولد دوسالگیت مونده. پیشرفتت تو خیلی از حرکات و گفتارت مشخصه! روز به روز دستور زبانت کامل‌تر می شه و با شیرین زبونی‌هات دل از ما می‌بری. بازم می‌خوام بعضی از کارها و حرفات رو واست بنویسم تا فردا که بزرگ شدی بخونی و به خوشمزگی‌های خودت بخندی! کلا یکی از سرگرمی های مورد علاقه ات باز کردن کیف و درآوردن تک تک وسایل داخلشه. حدود یک ماه پیش تو مراسم پاتختی خاله رقیه و عمو حامد، زیاد حال و حوصله نداشتی و نق نق می کردی. مامان الهه هم دیگه خسته شده بود. منم واسه اینکه دوتاتون را آروم کنم کلا کیفم را گذاشته بودم جلوی تو تا با خیال راحت هر کاری...
24 شهريور 1393

23 ماهگيت مبارك شاهزاده كوچولو

       امير محمدم بيست و سومين ماهگرد زميني شدنت مبارك پسرم ، امير محمدم ،خيلي اين روزها شيطون و البته با مزه شدي. يه كارهايي ميكني كه ميخوام بخورمت. مثلا تلفن زنگ ميزنه بدو ميري گوشي را برميداري و ميگي: الو ،سلام.  از روز اول شهريور يعني وقتي تقريبا 22 ماه و نيمه بودي با مي مي خداحافظي كردي. البته هنوز شبها كه وقتي كه خوابت مياد بهونه اش را ميگيري ولي بابا ابراهيم مهربون مثل هميشه خيلي بهمون كمك كرده و حسابي سرگرمت ميكنه تا يادت بره. براي خواب هم برات قصه ميگه تا بخوابي. مثلا قصه الاغ باهوش پسرم خيلي مهربون و حساس هستي اگه كوچكترين ناراحتي تو چهره من  ببي...
13 شهريور 1393

22 ماهگيت مبارك

سلام امير محمدم سلام بزرگ‌مرد من 22 ماهگيت مبارك عشق من   م رد کوچک مادر فدای قدو بالایت خوب به حرفهای مادرت گوش کن حرفهایِ شاید تلخ و سنگینیست اما باید از همین بچگی ات برایت بگویم تا در آینده اماده باشی برای مرد شدن تو قرار است مرد خوبی شوی مرد خوب بودن کار سختیست اینکه قوی باشی اما مهربان صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشی عزیز دل مادر تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی و بعد عشقت... عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثل موقع ها...
13 مرداد 1393