امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

امیرمحمد امیر قلب بابا و مامان

محرم 1392

دومین همایش شیرخوارگان حسینی پسرم امروز اولین جمعه محرم 1435 هجری قمری و روزیه که یه یاد شیرخواره شش ماهه امام حسین( ع)، حضرت علی اصغر، مراسم شیرخوارگان حسینی برگزار میشه. امروز من و شما و مامان جون رفتیم مراسم شیر خوارگان حسینی. هرچند پسر سیزده ماهه من این دومین باری بود که شما به این مراسم میرفتی . امیدوارم امام حسین(ع) و حضرت علی اصغر عذاداری های ما را قبول کنند. اونجا واسه همه حاجتمندها خصوصا بچه های بیمار دعا کردیم و شفاشون را از حضرت علی اصغر خواستیم. اینم عکسهای شما گل پسرم   *****************************************************   بعدا نوشت: پسرم اینم ...
24 آبان 1392

خاله یا عزیزی؟

آخه من از دست تو نیم وجبی چیکار کنم؟! هر چی می گم بگو "خاله" بازم پشت سرم راه میای و میگی: "عزیزی" جالبیش به اینه که می دونی من خاله فرشته ام، وقتی مامان جون بهت می گه: "خاله فرشته کجاست؟" راه می افتی و میای در اتاقم و پشت سر هم تکرار می کنی: عزیزی... عزیزی... من فدای اون خنده های خوشکلت بشم، پس کی می خوای دیگه منو "خاله" صدا بزنی؟   ...
3 آذر 1392

سیزدهمین ماهگرد

عسلم نفسم تمام زندگیم   سیزدهمین ماهگرد زندگیت مبارک. خدایا ازت ممنونیم که سیزده ماهه این نعمت بزرگ را به ما هدیه دادی. خدایا شکرت. پسرم امروز و در پایان سیزدهمین ماه زندگیت خداوند رحمتشو شامل حالمون کرد و اسمان لبخند زد و باران بارید. اولین باران پاییزی امسال با وجود شما برای ما رنگ و بوی دیگری داشت. صبح ،من و شما با هم رفتیم تو حیاط و دستهامون را زیر بارون گرفتیم و از خداوند به خاطر باران رحمتش تشکر کردیم.           امیر محمدم سه روز پیش یعنی جمعه شب بالاخره تصمیم گرفتیم و موهای شما را کوتاه کنیم و رفتیم خونه باباجون و اونجا باب...
14 آبان 1392

عکس اتلیه یک سالگی

پسرم  نفسم امیر محمدم اینم عکس اتلیه یک سالگی که البته به خاطر سرماخوردگیت با دو هفته تاخیر بردیمت و ازت عکس گرفتیم. تو اتلیه هم خیلی بد اخلاق شده بودی و همش نق نق میکردی و فقط اگه سوییچ ماشین بابا یا موبایل من دستت بود حاضر بودی سرجات وایسی . ای ووروجک   ...
11 آبان 1392

این روزهای پسرکم

پسرکم که سرما خورده بود و حال نداشت پسرکم تو حیاط خونه مامان جون و باباجون بدون شرح!!!!!!!!!!! پسرک در پارک مردانی به همراه باباجون و مامان ( این توپ را همون جا تو پارک برات خریدم پسرکم)   پسرکم انگشت به دهان از تماشای تلوزیون پسرکم در حال بای بای کردن با تلوزیون امیر محمد در حیاط بدون شرح!!!!! ...
11 آبان 1392

لوس بازی های پسرکم

نی نی جونم تو ماهی چشم نخوری الهی پسرم نفسم همه وجودم این روزها تو خونه دنبالم راه میافتی و میگی : ماما ، ماما و بعد که من بغلت میکنم و قربون صدقه ات میرم تو هم خودت را برام بیشتر لوس میکنی . سرتو و میزاری رو سینه ام و لبخند میزنی. فدای تو بشم گل پسرم. با هر ماما گفتن تو انگار تموم دنیا را بهم میدن. خدایا ازت ممنونم که منو لایق این هدیه بزرگ دونستی. خدایا شکرت. همین طور وقتی بابا ابراهیم از سرکار میرسه همش دنبال اونی و بابا میکنی. ومیری سمتش دستاتو دراز میکنی که بغلم کن. بعد هم بهش میگی بازی بازی یعنی باهام بازی کن. فدای تو پسر لوسم بشم. من و بابا عاشقتیم. ...
7 آبان 1392

تولد پسر عمه

امیر محمدم شیر مرد من فردا یعنی 27 مهرماه تولد مهدی پسر عمه مریمه.  عمه جان زحمت کشیده بودند امروز واسه مهدی جون تولد گرفته بودند و نهار همه اونجا جمع بودیم. خدا را شکر شما هم پسر خوبی بودی و اذیت نکردی و کلی با بچه ها بازی کردی. ولی اصلا نخوابیدی و موقع باز کردن کادو ها یه کم نق نقو شده بودی چون خوابت میومد. اینم چند تا از عکسهای شما تو  تولد مهدی جون   امیر محمد کلاه به سر امیر محمد بد اخلاق!!!!!!!!!   امیر محمد شیطون در حال بررسی کلاه تولد امیر محمد و بابا ابراهیم بابا ابراهیم و امیر محمد و مهدی جون اینم شیدا کوچولو که فق...
27 مهر 1392

کلمه های امیر محمد

بابا یا ابا : بابا ماما: مامان دادا : داداش هاددی : هادی ایجا: اینجا اده : بده ازیز: عزیزم دد: دس دس . . . . و یه عالمه چیزهای دیگه که میگی و ما نمیفهمیم   اینم کلمه های جدیدت که بیشتر اهنگشو میزنی: چی چیه؟ یا چی شده؟( هر وقت یه چیز جدید میبینی میگی ) دست نزن( به چیزهای خطرناک که ما بهت گفتیم دست نزن دست میزنی و میگی )     ...
26 مهر 1392