کارها و شیطنت های امیر محمد در پایان اولین سال زندگی
پسرم
*یاد گرفتی کلاغ پر کنی تا میگم کلاغ پر، انگشت اشاره ات را میزاری روی زمین میاری بالا و خودت حسابی میخندی.
*عاشق کتاب قصه هات هستی( هرچند تا الان چند تاشون را هم پاره کردی و من چسب زدم ) تا میگم امیر محمد برات کتاب بیارم بخونم ، میای دم در اتاقت نگاه میکنی به کمدت و طبقه کتابهات و منتظر میشی تا برات کتاب بیارم و بخونم.
* هنوز خودت به تنهایی راه نمیری ولی عاشق اینی که انگشت هر کسی را که از کنارت رد میشه بگیری و با هاش تمام خونه را بگردی البته مسیرها را هم خودت تعیین میکنی که از کدوم طرف بریم و دیگه ول کن هم نیستی انگار اصلا خسته نمیشی.
*یاد گرفتی خودت بدون کمک بلند شی و بشینی . ما هم میگیم امیر محمد بلند شو ، بلند میشی. میگیم بشین میشینی. خلاصه حسابی سرکارت میزاریم نفسم.
*تا صدای زنگ تلفن خونه بلند میشه هرجا باشی یا به هر کاری مشغول باشی سریع سرت را به طرف تلفن برمیگردونی و میای طرفش.
*وقتی خوشحالی یا وقتی صدای اهنگ را میشنوی شروع میکنی به دس دسی و میگی ده ده یعنی ما هم دست بزنیم.
*وقتی اب بهت میدم و شما میخوری بعدش میگم یا حسین شما هم یاد گرفتی تا اب میخوری اهنگ یا حسین گفتن را میزنی. انشالله امام حسین بهت کمک کنه پسرم.
*عاشق حمام رفتن و اب بازی هستی وقتی میری حمام دیگه بیرون اوردنت به این اسونی ها نیست. شروع میکنی به گریه کردن که هنوز میخوام بازی کنم.
*یاد گرفتی هرچی را که میبینی میگی : چیه یا چی چیه؟ وما هی باید اسمشو برات بگیم و شما دوباره میپرسی چیه؟
* تا در حیاط یا پارگینک باز میشه تند میری سمت در که بری بیرون. عاشق بیرون رفتنی مخصصوصا باباجونت را که میبینی میکشونیش سمت در که ببرم بیرون.
* دستت میرسه به دکمه های ماشین لباسشویی میای پیچ تغییر برنامه هاش را میپیچونی. باید حواسم باشه وقتی خاموشه از برق بکشم بیرون و وقتی داره کار میکنه حتما قفل کودکش را بزنم. از دست امیر محمد وروجک.