امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

امیرمحمد امیر قلب بابا و مامان

شیطنت های جدید

پسرم هر روز در حال  یاد گرفتن کارهای جدید هستی و شیطنتهای بیشتری میکنی. تازگی یادگرفتی درب کابینت ها را میگیری بلند میشی بعد دستگیره درها را میگیری و درها را مدام باز و بسته میکنی البته گاهی هم دستتو لای در میزاری و در را میبندی بعد صدای گریه ات بلند میشه. از دست تو پسر شیطون باید جای ظرف ها را عوض مکم که نشکنیشون.  از قبل عاشق لباسشویی بودی میومدی جلوش مینشستی و اون که میچرخید براش دست میزدی حالا یاد گرفتی وایمیسی دکمه هاشو میزنی برنامه هاشو عوض میکنی . دیگه حتما باید یادم باشه از دست شما وروجک شیطون قفل کودکش را هم بزنم. قربون شیطنتهات بشم عشقم.  این هم چند تا عکس از شیطنت هات   ...
27 شهريور 1392

مروری بر ماه یازدهم

امیر محمد در حال خوردن سرلاک و تماشای عموپورنگ ا میر محمد سوار بر میز اتو امیر محمد درحال خوردن اسباب بازی امیر محمد پس از حمام امیر محمد در حال نواختن آهنگ   امیر محمد در حال تلفن خوردن!!!!!!!!!! امیر محمد در حال خوردن شارژر موبایل بابا ابراهیم امیر محمد در یخچال امیر محمد و جوجه ...
27 شهريور 1392

عاشق آب بازی

مامان جونم ؛ مامان جونم بیا میخوام حموم کنم دوستیمو با کثیف بودن میخوام دیگه تموم کنم میخوام برم میون آب کلی شالاپ شلوپ کنم چه کیفی داره شستشو یه آبتنی توپ کنم. بخشی از شعر "مامان میخوام حموم کنم" از کتاب "مامانی میخوام بزرگ بشم"   پسرم قند عسلم  از همون اولین باری که حموم رفتی ( مامان جون روز پنجم شما را برد حمام) عاشق حمام رفتن بودی و هیچ وقت تو حمام اذیت نکردی . علاقه ات حالا به حمام و اب بازی اینقدر زیاد شده که این روزها وقتی میخوایم از حمام بیایم بیرون میزنی زیر گریه که نه بیرون نریم. یا بعد از حمام میای پشت در حمام میشینی یعنی دوباره بریم اب...
27 شهريور 1392

مروری بر دوازدهمین ماه

امیر محمد در حال اب خوردن از لیوانش امیر محمد در حال جارو کشیدن واسه مامانش امیر محمد در حال توپ بازی بدون شرح!!!!!!!! امیر محمد قبل از رفتن به عروسی دوست مامان امیر محمد در حال اواز خوندن بدون شرح! ...
27 شهريور 1392

اولین قدمها

پسرم تمام هستی من امروز اولین قدمهات را برداشتی و بدون کمک ما سه چهار قدم رفتی. امیر محمدم امروز درست 11ماه و چهار روز داری و چیزی به پایان یک سالگیت نمونده.قربون اون پاهای کوچکت برم. انشالله تا تولدت بتونی خودت راه بری.من و بابا همیشه شما را حمایت میکنیم تا تو زندگی قدمهای بزرگ برداری. ...
27 شهريور 1392